رمان های کره ای

ساخت وبلاگ
درباره ما به وبلاگ من خوش آمدید جستجو "لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!! زندگی رویایی من ششم موضوع: <-PostCategory-> بالاخره انجام شد اولین بوسه من بعدش غش کردم سحر که شد امامه بیدار شد همه رو زمین ولو شده بودیم امامه پسرارو بیرون کرد  بعد از دوش گرفتن به مدرسه رمان های کره ای...ادامه مطلب
ما را در سایت رمان های کره ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shkoofh123b بازدید : 8 تاريخ : جمعه 26 خرداد 1396 ساعت: 18:44

گفتم وای گمون گمو دوستام به دوس پسر میگیم گمون گفتم اگه نگم چی اومد جلو گفتم اگه بیای یی ییی ییی جججججلو ببهت سسه تا مشت میزنم گفت اگه ببوسمت چند تا سرش رو اورد جلو ناگهان زنگ در به سدا در امددوستاش بودن با دیدم مین هو از خنده غش کرردن منم کمی خندم گرفت زنگ زدم به دوستام همه اومدن خوشحال بودیم رمان های کره ای...ادامه مطلب
ما را در سایت رمان های کره ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shkoofh123b بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 5:28

سوکی

رمان های کره ای...
ما را در سایت رمان های کره ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shkoofh123b بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 5:28

دریا رمز اینترنتو داد منم لباسمو تغیر دادم لباس هلو کیتی با شلوار جین و یه هدفون سبز و موهای دم اسبی رفتم پایین شام حاظر بود شامو خوردیم میزو جمع کردم دریا ظرفارو شست بعد با دستا خیس زد به لباس امامه امامه دنبالش کرد بعد ناگهان درو زدند امامه شال پوشید و در باز کرد اماه گفت این که لی مین هو با شلوار رمان های کره ای...ادامه مطلب
ما را در سایت رمان های کره ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shkoofh123b بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 5:28

فدش اونفدم بلند نبود یعنی اگگه دوباره بخواد میتونه دوبار زدم به سسورتم موفع رفت چشمکی زد رفت نون گرفتم و رفتم خونه رفتیم مدرسه بعد از مدرسه اومدیم خونه پیتزا خوردیم تا لنگه ظهر خوابیدیم بعدش پای اینترنت بود متوجه شدم فردا تولد امامه و دریاست به سار زنگ زدم سارا شاگرد اول ریاظی بود .......تو دنیای وا رمان های کره ای...ادامه مطلب
ما را در سایت رمان های کره ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shkoofh123b بازدید : 4 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 5:28

گفت چی میخوای داستانو براش گفتم فبول کرد روز بعد امامه و دریا رو فرستادیم بیرون خونه رو مرتب کردم مهمونا اومدن نشستن چراغارو خاموش کردیم موفعی که اونا اومدن یهویی چراغارو روشن کردم سسکتشون زد ولی خوشحال بودن تولد که تموم شد جرعت و حفیفت بازی کردیم لی مین هو من گفت تا حالا کسیو دوست داشتی گفتم اره گف رمان های کره ای...ادامه مطلب
ما را در سایت رمان های کره ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shkoofh123b بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 5:28

بالاخره انجام شد اولین بوسه من بعدش غش کردم سحر که شد امامه بیدار شد همه رو زمین ولو شده بودیم امامه پسرارو بیرون کرد بعد از دوش گرفتن به مدرسه رفتیم هفته دیگرو خونه پسرا فرار گذاشتیم دوباره اون اتفافا افتاد با هم دوسست شده بودیم و بعد از یه مدت به کره جنوبی سفر کریم تو یه مدرسه افتادیم ما دخترا تو رمان های کره ای...ادامه مطلب
ما را در سایت رمان های کره ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shkoofh123b بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 5:28

برای مسافرت به تهران رفتیم به رستوران دنجی رفتیم منو مامانم پشت میز نشستیم و مشغول خوردن شدیم ناگهان چهره ای نظرم را به خودش جلب کرد درسسته اون لی مین هو بود خوشحال شدم لبامو خیس کردم موهامو از شالم بیرون اوردم و بهسسمت میز لی مین هو رفتم به زبان کره ای بهش سلام کردم جوابمو داد و بعد گفت شما کره ای هستید گفتم نه گفت خوب فارسی بحرفید سفارششو گرفتم از مدیر رستوران خواستم تا این سفارشو من ببرم گفت باشه رفتم پیشش سفارششو گذاشتم دوسستاش گیون سوک جونگ سوک و جی هو امده بودند همین که خواستم برم دستم خورد و شربتش دوش خالی شد بلند شد با عزبانیت گفت چی کار کردی وجدانم........ چیکار کردی ابروت رفت گفتم ببخشید بیان خونمون تا کتتوم رو بشورم گفت باشه مامانم منو به خونه عموم رسوند کسی خونه نبود مامانمم رفت بیرون تنها شدیم رفت حموم منم نشستم ناگهان داد زد و گفت شکوفه لباسامو شستی گفتم ببخشید یادم رفت لباس کاراتمو بهش دادم اومد بیرون خیلی خوشگل بود جوم گرفت و گفتم ای گمونی گفت گمونی چیه باید بهم بگی منم واییییی رمان های کره ای...ادامه مطلب
ما را در سایت رمان های کره ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6shkoofh123b بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 17:33